واكاوى باورهايمان
فریده جلاییفر-روانشناس و منتقد اجتماعی
ايران آشفته، اعدامهاى پياپى، نابودى فرهنگ، اخلاق، سياست، انسانيت، آشفتگيهاى جهان غرب، رواج ادبيات توهين و بى احترامى، درهم ريختگى جامعه ايرانى تورنتو، همه وهمه نشان از يك دوران عجيب وغيرقابل پيشبينى دارند.
به گفته برخى، دورهى گذار است! اما اين دورهى گذار تا به كجا و تا به كى ادامه دارد؟ و آيا ميتوان تلفات و خسارات آن را جبران كرد؟ و مهمتر اينكه وظيفه ما كه در اين زمان زيست ميكنيم چيست؟
شايد، در اين دوران عجيب، بهترين زمان براى واكاوى باورهايمان باشد! باورهايى كه زير و رو نكردنشان سبب اصلى اين نابسامانى هاست .
هرازگاهى بايد باورهايمان را زير و رو كنيم تا از منجمد شدن آنها جلوگيرى كرده و خود را با زمان و باورهاى سازگار با آن همراه كنيم.
باورها اگر واكاوى نشوند، شكل ايدئولوژى و مذهب بخود ميگيرند، و از همه مسمومتر، بخشي جدا نشدني از هويت ما ميشوند، و با گذشت زمان جا بجايى و تغيير آنها اگر غير ممكن نباشد، بسيار دشواراست.
باورها آرام آرام بخشى از ما شده تا جايى كه تمامى «ما» را تشكيل داده و واكاوى و تحول آنها، گاه از هم گسيختگى شخصيتى را به همراه دارد .
امروز، واكاوى و جا بجايى و به روز كردن باورها، براى ما ايرانيان الزامى است و حياتى. كارى دشوار اما شدني و اخلاقى.
توفان خانمان برانداز انقلاب ٥٧، برگشت به هزاران سال قبل، مهاجرت، سردرگمى، زلزلههاى هويتى، از ما افرادى ساخته و پرداخته كه گاه براى خودمان هم (خويشتن مان) نا آشنا و بيگانهايم!
آدمهايى بدبين، خشمگين، خسته و فرسوده، از خانه رانده شده، به خانهى جديد خو نگرفته و نا اميد. همهى اين وجوه، ترس از واكاوى باورها را مشكلتر ميكند! و آرام آرام، آنچنان با خود بيگانه ميشويم كه حتا آگاهى به اين بررسى را هم از ذهنمان پاك ميكنيم !و باورهاى مفلوك و نا كارآمد در ذهنمان رسوب كرده و از ما موجوداتى عبوس، كم تحمل و دگم ميسازند!
هر كلام و هر نوشتارى كه بر خلاف باورهاى رسوب شدهمان باشد، آنچنان ما را ميآزارد كه به خشمى لجام گسيخته تبديل ميشود. انكار ميكنيم و نمىدانيم و نمىخواهيم بدانيم كه، عدم توافق و مخالفت راهى است به سوى تكامل و بهتر شدن!
در زمانى زيست ميكنيم كه راستگويى كمياب شده و دروغگويى اعتيادي است بى درمان!
ايا ايران و سياستمداران ايرانى، توان راه حلى شايسته براى دردهاي ايران و ايرانى ندارند؟
آيا سياست ايرانى به بن بست رسيده؟ آيا انقلاب زشت ٥٧، توان آرمان گرايى را از ما گرفته است؟
آيا طبقهى تازه متوسط برآمده از آشفتگىهاى انقلاب، به بالاجهش كرده واز درد مردم غافل است و تغيير و تحولي كه هميشه بر دوش او بود (انقلاب را هميشه طبقه متوسط بر عهده دارد) را بر زمين گذاشته و با جهش طبقاتى خود خوشدل است؟
آيا واكاوى باورهايمان، در ساخت يك اتوپياى ديگر به ما كمك نخواهد كرد؟
نا اميدى امروز ما، يك خصوصيت اخلاقى ايرانى نيست، بلكه محصول تجربههاى تلخ و دردناك فردى و اجتماعى ماست .
شايد با واكاوى باورهايمان بتوانيم بار ديگر به خود باور كنيم. اما در اين راه، ابتدائيترين گام، اعتراف به اشتباهات و گوش سپردن به مخالفان باورهايمان است .
نبايد از مواجهه با خود و بعد با ديگران بترسيم. نبايد از قبول اشتباهاتمان دچار تزلزل و ضعف شويم. پوزش خواهى نه تنها ما را ضعيف نميكند، بلكه موجب استحكام ما هم ميشود.
پابلو نرودا :
« خدا از خداوندى خود كنارهگيرى كرده و آز آن پس ديگر خدا، خود انسان است.»
و اين انسان خدا شده، توان خدايى دارد، تنها بايد باورش كرد.
ما عاشقان دسيسه، خشم و ويرانى
هميشه در طول تاريخ، قدرتمندان، چه حكومتى، چه رياستى و چه در روابط فردى، دروغها و گزافهگويىهايى را كه منافعشان را حفظ و افزوده مىكرده، با بزكهاى عامه پسند، در شكلهايى فريبنده، به جامعه مىخوراندند.
مفهوم واژهى “سكوت” در صفحات مجازى
بياد داريد سالهای پیش را؟ سالهايى كه نشان از دستهبندىهاى اجتماعى، حداقل به شكل امروز نبود و روزگار “قضاوت نكن” (don’t judge) ، روزگار پر رونقى بود؟!
يك آرمان و تخيل جديد لازم است
مدتى است گروه انگشت شمارى از اپوزيسيون، روشنفكران و نويسندگان زمان شاه، مرورى بر گذشته را آغاز كردهاند. دراين باز گويىها، شمارى از اشتباهات يادآورى مىشود تا شايد از تكرار آنها ممانعت شود.
يا سكوت يا فرياد
فریده جلاییفر- روانشناس و منتقد اجتماعی پابلو نرودا : «ما ميان سكوت و فرياد بسر مىبريم». اين گفتهى پابلو نرودا، شاعر شيليايى در بارهى مردم آمريكاى لاتين است، اما در مورد ما ايرانيان هم صادق است. دراين چند ماه انزواى اجبارى، تظاهرات عليه نژاد پرستى و در هم ريزى...
پرسشهايى ساده
فریده جلاییفر – روانشناس و منتقد اجتماعی داستايوفسكى : «نقش انسان تنها در زنده بودن نيست، بلكه در اين است كه براى چه زنده است». پس از سقوط اقتصادى ٢٠٠٨ و با به نيستى كشاندن گروه عظيمى از سالمندان و باز نشستگان، پرسشهايى از مفهوم آزادى، برابرى و عدالت بار ديگر مطرح...
شايستگى زنده ماندن
بياييد به خود قول دهيم، هر روز به ياد ناتوانان و بانكهاى غذايى باشيم.
خانه تكانى فكرى
اربابان جهان، همه را به سوى جهانى فاقد چهرهى انسانى شتاب دادند! و هر روز جهان از انسانها دورتر و به “ارقام و أعداد” نزديكتر و نزديكتر شد!
روايتى ديگر از سرمايه دارى
امروز ديگر نمىتوان به محروميت محرومان بى تفاوت بود! امروز ديگر نمىتوان از بيمارىها و نداشت بهداشت لازم براى يك كارگر روزى ٢ دلار دستمزد بى خبر ماند!
چرا تحولاتِ تورنتو در بحران کرونا اهمیت دارند؟
در شرایط فعلی سردرگمی و بیاعتمادی به مسوولینِ حکومتی ایران، امید و اعتماد ایجاد شده در باهمستان ایرانی تورنتو، بهرغم اختلافات و چالشها، میتواند امکان سازندگی درست و خردمندانه و راهبردی را در جهت همدلی و همفکری و مهربانی جمعی فراهم کند.