
دلتنگ، اگرچه دورم
دکتر ابوالفضل (عباس) اقوامی
در میان ایرانیان، چه آنان که در وطن ماندهاند و چه آنان که در دورترین نقاط جهان زندگی میکنند، گفتوگو دربارهی وطن و وطندوستی همواره پُرتنش و پُرچالش باقی مانده است. اما این گفتوگو نهتنها پاسخی نیافته، بلکه گاه به قضاوت و جدایی میان دلهایی انجامیده که در اصل، همدرد و همسرنوشتاند.
اگر بخواهیم منصفانه و با نگاهی تحلیلی به این موضوع نگاه کنیم، باید بپذیریم که تجربهی «زیستن» با «دیدن» تفاوت دارد. کسانی که در داخل ایران زندگی میکنند، فشارهای روزمره، سرکوب، تبعیض، سانسور، و ناامنیهای اقتصادی و اجتماعی را بهطور مستقیم و عینی تجربه میکنند. این تجربهی زیسته، وزنی دارد که شاید هیچ گزارشی یا تحلیلی نتواند بهتمامی بازتاب دهد.
از سوی دیگر، ایرانیان خارج از کشور نیز در بسیاری موارد، در تلاش برای حفظ پیوند با وطن و رساندن صدای مردم ایران به جهانیان هستند. آنها نیز دغدغهمندند، برخی بسیار فعال و پرانرژی، برخی منتقد و برخی هم از دور ناظر. آنچه که نباید فراموش شود این است که حس وطندوستی امری است درونی و نمیتوان آن را فقط بر اساس محل زندگی سنجید. کسی ممکن است کیلومترها دور از وطن باشد، اما قلبش در تپش برای هر تظاهرات، هر اتفاق تلخ و شیرین در خیابانهای تهران، سنندج، مشهد و اهواز باشد.
مشکل از آنجا آغاز میشود که دو سوی این بحث، گاه بهجای گفتوگو، دچار قضاوت، تحقیر یا بدبینی نسبت به یکدیگر میشوند. داخلنشین ممکن است خارجنشین را متهم به بیدردی کند، و خارجنشین ممکن است داخلنشین را به بیتحرکی یا مصلحتگرایی متهم سازد. در حالی که هر دو گروه، اگر بهجای جدال، به درک متقابل برسند، میتوانند مکمل هم باشند: یکی با روایت درد و رنج، و دیگری با امکان بازتاب آن در سطح جهانی.
واقعیت این است که مفهوم وطن، پیش و پس از انقلاب، دچار بازتعریف شد، اما هرگز از بین نرفت. در دوران پیش از انقلاب، میهن در کنار شاه و خدا نشسته بود؛ اما پس از انقلاب، حکومت جدید با حذف این شعار، بهجای مفهوم سکولار و تاریخی وطن، ساختاری دینی و فرادولتی را جایگزین کرد: امت، ولایت، شهادت.
این تعریف دولتی هرچند رسمی شد، اما در دل مردم الزاماً پذیرفته نشد. بسیاری از مردم، در سکوت، به کار و زندگیشان ادامه دادند بیآنکه درگیر شعار شوند؛ وطن را نه در بیانیهها، بلکه در مدرسهی محله، در زمین کشاورزی، در بیمارستان، در ساختن خانهای برای فرزند، یا حتی در ماندنِ ساده تفسیر کردند.
اما در این میان، شکافی شکل گرفت. حکومت، تعهد را بالاتر از تخصص نشاند، و همین باعث شد بسیاری از فرزندان همین خاک، که در آرزوی خدمت به وطن بودند اما جایی برایشان نبود، از کشور بروند، نه از بیمهری به وطن، که از تنگنای افقها. حالا سؤال این است: خارجرفتهای که فرصت خدمت در داخل را از دست داده، چگونه میتواند وطندوست باشد یا خدمت کند؟
پاسخ، ساده نیست اما روشن است:
۱. وطندوستی را نمیتوان صرفاً با جغرافیا تعریف کرد. کسی که از دور، دلنگران زبان مادریست، یا برای آزادی بیان و حقوق بشر ایران مینویسد، یا در دانشگاهی در غرب، تصویری واقعی و پیچیده از ایران ارائه میدهد، شاید بیش از بسیاری از داخل، در حال خدمت است.
۲. خدمت، جلوههای گوناگونی دارد. هر دانش و تجربهای که در خارج اندوخته میشود، اگر با نیت بازگرداندن امید، دانایی، و چشمانداز به ایران باشد، حتی اگر بازگشتی فیزیکی در کار نباشد، نوعی خدمت به وطن است.
۳. حفظ حافظهی تاریخی و فرهنگی ایران در دیاسپورای ایرانی (جامعهی گستردهی ایرانیانی که خارج از مرزها زندگی میکنند اما همچنان دلبستهی زبان، فرهنگ، تاریخ و سرنوشت ایراناند) خود یک وظیفه است. نسل دوم و سوم مهاجران اگر زبان و تاریخ و حس تعلق را از یاد ببرند، چیزی از ایران در بیرون باقی نمیماند. پس گاهی ساختن یک کلاس زبان فارسی در غرب، خود، عملی وطندوستانه است.
۴. ترمیم گسست احساسی میان داخل و خارج، ضرورتی فوریست. توضیح خدمت به وطن برای خارجنشینها، فقط زمانی معنا دارد که داخلنشینان هم بپذیرند «مهاجرت» الزاماً به معنی بریدن نیست. همانطور که خارجنشین باید بداند تجربهی زیستهی داخل را نمیتوان با خبر خواندن جایگزین کرد، داخلنشین هم باید بداند که غربت همیشه به معنای رفاه و فراغت نیست، گاهی تبعیدیست نانوشته.
در نهایت، وطن مفهومی است فراتر از جغرافیا؛ وطن همانقدر در کوچههای خاکخوردهی زادگاه است که در اشک چشم مهاجری که صدای اذان یا یک موسیقی از دور او را به خاطراتش پرتاب میکند. چه خوب است اگر این حس مشترک، بهجای جدایی، عامل همبستگی شود.
وطن، آنجاست که رنج مردمش هنوز دل تو را میلرزاند، چه در ایران باشی، یا در هرکجای دنیا، مهم این است که این لرزش هرگز خاموش نشود.
*اخبار و گزارشهای پرژن میرور را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید.
@persianmirrorCa
جشنواره خونین ونکوور
در یک حمله با اتومبیل به جمعیت شرکت کننده در یک فستیوال در ونکوور دستکم ۹ تن کشته و چندین تن مجروح شدهاند
چرا صحنه سیاسی کانادا به شدت تغییر کرده است؟
دکتر مهرداد حریری، رئیس و بنیانگذار مرکز سیاستگذاریهای علمی کانادا، در گفتگو با پرژن میرور به پرسشهایی در باره تغییرات صحنه سیاسی کانادا پاسخ میدهد.
آینده کانادا پس از انتخابات
در فاصله چند روز از برگزاری انتخابات و نزدیکتر شدن درصد هواداران دو حزب لیبرال و محافظهکار، دکتر عطا هودشتیان، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در گفتگویی ویژه با پرژن میرور نخست در باره انتخابات کانادا و آینده جایگاه و نقش و تأثیر «کوچکترین» کشور گروه ۷(هفت کشور صنعتی بزرگ جهان) در مناسبات بینالمللی و لزوم بازنگری در سیاستهای کلی کانادا با آمریکا و اروپا و چین میگوید.
ممکن است رهبر حزب محافظهکار در حوزه انتخابیه خودش هم شکست بخورد
به گفته دو منبع خبری محافظهکار در سطح فدرال و دو تن از درون حزب محافظهکار انتاریو به روزنامه «گلوب اند میل»، پییر پوالیور، رهبر حزب محافظهکار ممکن است حتا کرسی نمایندگی خود در منطقه اتاوا-کارلتون را هم از دست بدهد.
بازتاب «حق زندگی» در ترانههای موسیقی پاپ ایرانی
«ترانههای ضد جنگ در موسیقی پاپ فارسی» عنوان سخنرانی دکتر عباس آزادیان، روانپزشک ایرانی-کانادایی، در مراسم رونمایی از کتاب «حق زندگی» است که از سوی انتشارات زاگرس، اخیراً در کانادا منتشر شده است.
ما مسئول حفظ «حق زندگی» برای همگان هستیم
حق زندگی، عنوان کتابی است که اخیراً انتشارات زاگرس در کانادا منتشر کرده است.
پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان درگذشت
پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان، بامداد ۲۱ آوریل (دوشنبه عید پاک)، در سن ۸۸ سالگی در رم درگذشت.
نمایش آثار هنرمندان ایرانی در محل نمایشگاه ملی کانادا
روز هشتم تا بیست و ششم آوریل ۲۰۲۵، برای نخستین بار نمایشگاهی از آثار نقاشی ۸ هنرمند ایرانی، در گالری نمایشگاه ملی کانادا برپا شده است.
چرا رهبر حزب محافظهکار از پرسشهای خبرنگاران پرهیز میکند؟
محافظهکاران دسترسی رسانهها به پوالیور را محدود میکنند و فقط به پرسشهای چهار خبرنگار انتخاب شده پاسخ میدهد. آیا این روش به او کمک میکند یا آسیب میزند؟